منم کسی که مشوق مرگ خود در خفت و خواری بود
و شیفته به ان...
منم کسی که در ارزوهایش فرو رفته است....
از وحشت فریاد میزنددر حالی که غرق گشته است...
من اندوهگینی ازرده و پریشان خاطرم...
روحم از اسارت عشقش گریخت
بقایم چگونه است در حالی که میان دلم را با
تیر های نگاه کوتاه و تندش هدف گرفته است...
پس اگر تیر ها قطع شوند دلم به من حمله می کند...
با گرمای ارزوها ذوب می کند و می سوزاند
انچه را که در دلم مخفی کرده بودم
اشک های اندوه اشکار کرد و رازش را بر ملا نمود
....
نظرات شما عزیزان:
salam doste azizwebe khobi dari .ye chand daghigheie sargarm shodam mamnon az neveshtehat omidvaram movafagh bashi